پارت ۵
از. روی تخت بیوفته پایین
+:... اخخ کدوم خری داد زد (یکم بلند . حالت خوابآلود)
با گیجی و نا...له ی از درد گفت که بعد از دیدن من
زور از روی زمین بلند شد و سرش و خم کرد
+:چی.ز.. ببخ..شید .. اربا.ب( لکنت . ترس )
-:کی بهت اجازه داد روی تخت من بخوابی و صدات و بلند کنی هااا(داد .سرد)
+:ار.باب .. م.ن نمیدون..ستم شمای..د مع.ذرت میخ.وام (آروم . لکنت)
-:هه با معذرت خواهی درست نمیشه (سرد)
دستش و کشیدم و با خودم از اون اتاق بیرونش اومدم ..
به سمت پله های پایین رفتم و داخل اتاقِ شکنجه گذاشتمش که یعنی همون اتاقِ زیر زمین بود ..
-:باید تاوانِ بلند کردم صدات و توی عمارت من بدی (سرد)
از ترس میلرزید و تند تند پلک میزد معلوم بود بغض کرده
دستاش و روی گوشاش گرفته بود و هیچ صدای از خودش تولید نمیکرد
یعنی از صدای بلند میترسه
یه جورای دلم به حالش میسوزه ولی باید شکنجه بشه تا دیگه کارش و تکرار نکنه
به صندلیِ روبه روی آینه اشاره کردم و..
-:بشین اونجا (سرد)
سرش و تکون داد و روی صندلی نشست
با طناب دست و پاش و به صندلی بستم
از روی دیوار شلاقی که به خون آغشته شده بود و برداشتم
اولین ضربه رو به پاش زدم که اشکاش سرازیر شدن ولی هیچ صدای از خودم درنمیاورد
الان هر کی بود صدای جیغش تا شهر میرفت
ضربه ی دیگه ی زدم ولی بارم ریکشنی نشون نداد و فقط بی صدا گریه میکرد
ضربات شلاق و بیشتر کردم و به همه جای بدنش میزدم ولی بازم فقط بی صدا گریه میکرد
شکنجه ی که توش جیغ و داد نباشه اصلا حال نمیده
شلاق و روی زمین انداختم و سرم و به سمت صورتش که یکم خونی بود بردم
-: امیدوارم ازش این شکنجه درس گرفته باشی و دیگه صدات و بلند نکنی ( سرد)
از اتاق بیرون اومدم و در و قفل کردم توی همون اتاق بمون تا بفهمی سرپیجی کردن از دستورات من چه عواقبی داره ...
داشتم از پله ها بالا میرفتم که صدای داد بلندش اومد ..
+:از.ت مت.نفرم با.بااا از این.که ک.اری کر.دی الا.ن ای.نجا باش.م متن.فرم از این.که به دن.یا او.مدم مت.نفرم از همه چی.زِ این دنی.ا متنف.رم (داد. گریه )
صداش بریده بریده بود ولی بازم جوری بلند داد میزد که میتونستم صداش و از بالا هم بشنوم ..
یعنی اینقدر از اینکه اینجاست متنفرِ ؟
ولی به قول خودش این اتفاقا تقصیر پدرشِ
بی توجه به بلند گریه کردنش از پله ها بالا رفتم که صداش شکستن چیزی اومد این صدای چیه
برگشتم که..
+:... اخخ کدوم خری داد زد (یکم بلند . حالت خوابآلود)
با گیجی و نا...له ی از درد گفت که بعد از دیدن من
زور از روی زمین بلند شد و سرش و خم کرد
+:چی.ز.. ببخ..شید .. اربا.ب( لکنت . ترس )
-:کی بهت اجازه داد روی تخت من بخوابی و صدات و بلند کنی هااا(داد .سرد)
+:ار.باب .. م.ن نمیدون..ستم شمای..د مع.ذرت میخ.وام (آروم . لکنت)
-:هه با معذرت خواهی درست نمیشه (سرد)
دستش و کشیدم و با خودم از اون اتاق بیرونش اومدم ..
به سمت پله های پایین رفتم و داخل اتاقِ شکنجه گذاشتمش که یعنی همون اتاقِ زیر زمین بود ..
-:باید تاوانِ بلند کردم صدات و توی عمارت من بدی (سرد)
از ترس میلرزید و تند تند پلک میزد معلوم بود بغض کرده
دستاش و روی گوشاش گرفته بود و هیچ صدای از خودش تولید نمیکرد
یعنی از صدای بلند میترسه
یه جورای دلم به حالش میسوزه ولی باید شکنجه بشه تا دیگه کارش و تکرار نکنه
به صندلیِ روبه روی آینه اشاره کردم و..
-:بشین اونجا (سرد)
سرش و تکون داد و روی صندلی نشست
با طناب دست و پاش و به صندلی بستم
از روی دیوار شلاقی که به خون آغشته شده بود و برداشتم
اولین ضربه رو به پاش زدم که اشکاش سرازیر شدن ولی هیچ صدای از خودم درنمیاورد
الان هر کی بود صدای جیغش تا شهر میرفت
ضربه ی دیگه ی زدم ولی بارم ریکشنی نشون نداد و فقط بی صدا گریه میکرد
ضربات شلاق و بیشتر کردم و به همه جای بدنش میزدم ولی بازم فقط بی صدا گریه میکرد
شکنجه ی که توش جیغ و داد نباشه اصلا حال نمیده
شلاق و روی زمین انداختم و سرم و به سمت صورتش که یکم خونی بود بردم
-: امیدوارم ازش این شکنجه درس گرفته باشی و دیگه صدات و بلند نکنی ( سرد)
از اتاق بیرون اومدم و در و قفل کردم توی همون اتاق بمون تا بفهمی سرپیجی کردن از دستورات من چه عواقبی داره ...
داشتم از پله ها بالا میرفتم که صدای داد بلندش اومد ..
+:از.ت مت.نفرم با.بااا از این.که ک.اری کر.دی الا.ن ای.نجا باش.م متن.فرم از این.که به دن.یا او.مدم مت.نفرم از همه چی.زِ این دنی.ا متنف.رم (داد. گریه )
صداش بریده بریده بود ولی بازم جوری بلند داد میزد که میتونستم صداش و از بالا هم بشنوم ..
یعنی اینقدر از اینکه اینجاست متنفرِ ؟
ولی به قول خودش این اتفاقا تقصیر پدرشِ
بی توجه به بلند گریه کردنش از پله ها بالا رفتم که صداش شکستن چیزی اومد این صدای چیه
برگشتم که..
- ۱۴.۲k
- ۰۳ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط